فکروذکر

بی وضو وارد نشو....میکده حمام نیست

چه فایده؟

عمرم اگر مفید نباشد چه فایده؟

نامم اگر شهید نباشد چه فایده؟


شهید شد...

با یک بله بخت و لباسش سفید شد


فردای عقد آمد و وقت خرید شد

عید غدیر جشن گرفتند و ماه بعد


داماد در جزایر مجنون شهید شد...

 

 


من...من

قسمت آسمانیان پرواز

قسمت ما اسارت و ماندن

با نگاهی که غرق حسرت بود

چقدر داد می‌زدم: من! من!
 

برای شهید محسن حججی

تا اول و آخر سفر باختن است

در بازی عشق برد در باختن است

از پیکر بی سرم تعجب نکنید

سرباز شدن برای سر باختن است !

 


به هرکه و به هرچه دل بستم تو دلم را شکستی

هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد..


تو او را خراب کردی


خدایا
به هرکه و به هرچه دل بستم
تو دلم را شکستی


عشق هرکسی را که به دل گرفتم
تو قرارازمن گرفتی!
تو اينچنين کردی تا به غيراز تومحبوبی نگيرم!

 

 


چرا آتش زدی بر جان مردم

خداحافظ بلاگردان مردم

شکوهت مانده در اذهان مردم

مگر نامت نبود آتش‌نشان، مرد

چرا آتش زدی بر جان مردم


زیبا+ پولدار + لات ...

نامش علانجمه است جوان زیبا و خوشتیپی بود.

اما هیچ وقت زیباییش رو واسطه ای برای گناه در اینستا قرار نداد و هیچ وقت پست نگذاشت

و ننوشت منو عشقم یهویی تو پارتی و...

راستش رو که بخوای اون زیباییش رو فدای حضرت زینب (سلام الله علیها)کرد و رفت.

نامش احمد مشلب است از بچه پولدارای لبنان که ماشین زیر پاش BMW بود

اما هیچ وقت نرفت با ماشینش دور دور کنه و هر کی که توی راه ازش خوشش اومد رو سوار کنه و بعدش...

همه رو ول کرد و رفت فدای عشقش شد.

نامش مجید قربان خانی است. از بچه های یافت آباد تهران،

معروف بود به مجید یافت آباد، لات بود ولی مرد بود،

نه مثل لاتای الآن، غیرت داشت...

قبل عملیات دعا کرد که خالکوبیش پاک بشه آخه دیگه از خالکوبی بدش میومد...

لحظه شهادت دعاش مستجاب شد.

راستش دستش پودر شد و رفت.

دم سه تاشون گرم


به این میگن نهی از منکر

یه موتور گازی داشت که هر روز صبح و عصر سوارش می‌شد

و باهاش میومد مدرسه و برمی‌گشت.

یه روز عصر که پشت همین موتور نشسته بود و می‌رفت، رسید به چراغ قرمز.
ترمز زد و ایستاد.
یه نگاه به دور و برش کرد و موتور رو زد رو جک و
رفت بالای موتور و فریاد زد: الله اکبر و الله اکــــبر ...
نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب.
اشهد ان لا اله الا الله ...
هرکی آقا مجید و نمی‌شناخت غش غش می‌خندید و متلک می‌نداخت
و هرکسی هم می‌شناخت مات و مبهوت نگاهش می‌کرد که این مجید چش شُدِه؟!
قاطی کرده چرا؟!
خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن و آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید؟
چطور شد یهو؟ حالتون خوب بود که!
مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت و گفت: "مگه متوجه نشدید؟ پشت چراغ قرمز
یه ماشین عروس بود که عروس توش بی حجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن.
من دیدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان داره گناه میشه. به خودم گفتم چکار کنم
که اینا حواسشون  از اون خانوم پرت شه. دیدم این بهترین کاره!"
 

مارهبری را برای تماشانمیخواهیم

بهش گفتند آقا ابرام چراجبهه رو ول نمیکنی
بیایی دیدار امام خمینی ؟
برگشت گفت :
مارهبری را برای تماشانمیخواهیم
مارهبری را برای اطاعت میخواهیم!


آرزوی شما چیه؟

در سنگر حرف از آرزو بود می گفتیم و می خندیدیم

و قرارشد هرکس از آرزوهایش را بگوید.

همسنگرهایم ۱۷،۱۸،۱۹ ساله بودند از آنها خواستم آرزوهایشان را بگویند:

من که به دنیا وصل بودم آرزویم خانه و ماشین بوداما در بین آن سه بسیجی:

اولی گفت :«من آرزو دارم شهید شوم»که یکباره حال مجلس عوض شد.

دومی گفت:«آرزو دارم شهید شوم وجسدی از من باقی نماند

تا کسی در تشییع جنازه ام به زحمت نیفتد»

وسومی گفت:«آرزو دارم که هیچ آرزویی نداشته باشم»

این ماجرا گذشت در عملیات بعدی اولی شهید شد به قدری زیبا شهید شد که

می خواست بگویید شهید شدن یعنی چه؟

نفر دوم بگونه ای شهید شد که هیچ اثری از او باقی نماند

واز نفر سوم هیچ خبری نشد که برایش چه اتفاقی افتاد

معلوم نیست شهید شد ه یا جانباز یا…..؟

یکی از دوستان ماجرا را برای حضرت آیت الله بهاء الدینی تعریف کرد

ایشان چنان گریستند که قطرات اشک از محاسنش می چکید، می گفت:

آرزوهای این سه رزمنده خواسته هایی بوده

که طلبه ها و علماء باید سالها در کلاس معرفت و عرفان حاضر شوند

تا به این آرزوها برسند...........

(از خاطرات سردار رادان)


ما در فضاهای مجازی گیر کردیم

آن روز با لبخند تا خورشید رفتی
امروز با لبخند برگشتی برادر
از یاد ما رفته ست، جنگ و جبهه‌هایش
از کربلای چند برگشتی برادر؟

این بار هم تو بردی و بازنده ماییم
هر مرتبه اینجای بازی گیر کردیم
تو در حقیقت عشق را دیدی و رفتی
ما در فضاهای مجازی گیر کردیم

دریا شدی تا تشنگی شرمنده باشد
تا اشکی از چشمان ماهی‌ها نریزد
من مرده تو زنده، نگو که غیر از این است
تو رفته‌ای تا آبروی ما نریزد

می‌خواستی در لحظه‌ی معراج تا عشق
خورشید بالای سرت عباس باشد
نامت اگر سرباز گردان حرم شد
می‌خواستی سر لشگرت عباس باشد

جز گریه کردن کاری از ما برنیامد
رفتی و ما از دور کم کم گریه کردیم
آنقدر رفتی تا به عاشورا رسیدی
در خانه ماندیم و محرم گریه کردیم

از عشق جان می‌دادی و جان می‌گرفتی
ما در پی یک لقمه نان بودیم آن روز
ما خون خود را نذر عاشورا نکردیم
ما در صف نذری پزان بودیم آن روز

عکس تو را در قاب پیش رو گرفتند
تا پشت عکست ژست خون خواهی بگیرند
این روزها از آب‌های خون گل آلود
یک عده می‌آیند تا ماهی بگیرند

یک شب به خوابم آمدی با خنده گفتی
شاعر رفیقان عهد خود با ما شکستند
ور نه بگو با نوحه خوانان قدیمی
هرگز در باغ شهادت را نبستند!

 


اینجا که دشمن نیسٺ!؟

‍ شهید ابراهیم هادی ؛
همیشه آیه ی وَ جَعَلْنا را زمزمه می کرد،
‌گفتم: آقا ابراهیم این آیه برای محافظت در مقابل دشمنه

اینجا که دشمن نیسٺ!؟
نگاه معنا داری کرد گفٺ:
دشمنی بزرگتر از شیطان هم وجود داره؟


بمناسبت شهادت رهبر سیزده ساله

باید برسم به آسمان، دیده شوم..

باید که کمی شهید فهمیده شوم..

میثم جلالی


شهادت ، شوخے نیست ؛

شهادت ،
شوخے نیست ؛
قلبت را بو مےکنند
بوے دنیا داد ،
رهایت مےکنند ... !

 


بماند پیش خودمان

بماند پیش خودمان:
آنها
نماز در کانال ...
ما
کانال در نماز !!


داشت آب می خورد..

تڪ تیرانداز را صدا زدم،گفتم:
اوناهاش، اونجاست، بزنش!
اسلحه اش رابرداشت،نشانه گرفت،
نفسش را حبس کرد،
ولی ناگهان اسلحه اش را پایین آورد!
گفتم: چرا نزدی؟
گفت: داشت آب می خورد..


مدیون تو ایم ای شهید..

پلاک
برای شما شد و
لاک و لایک
برای ما!

مدیون تو ایم ای شهید..


ما مدعــی کار جــهادی بودیــم

وقتی که شعار سالشان را دیدند

در راه تـحــقق هـدف جنـگیدنــد

ما مدعــی کار جــهادی بودیــم

"اقدام و عمل" را شهدا فهمیدند..

 


قسمتی از نامه یکی از مدافعان_حرم :

 


ما در اینجا با می جنگیم

و شما در ایران با

دشمنان ما آشکارند

و دشمنان پنهان

و شما از ما دشوارتر ...


چه کشیدی..

 

عَکسی زِ شَهیدی هَمه اعصابِ مَرا ریخت بِهَمْ
زِینبْ تو سَرِ نَعْشِ برادر چِه کشیدی...

شادی روح شهدا صلوات + و عجل فرجهم ‌

 


در محشر محمدرضا (پهلوی) جلوی ما را میگیرد..

 

شهید مدنی با اشاره به ماجرای »یوسف و زلیخا« در قرآن حکیم

به آن قسمت داستان اشاره کرد که وقتی زلیخا از عیب گیری زنان

مصر با خبر شد آنان را به ضیافتی دعوت کرد و به دست آنان کارد و ترنجی

داد و در میان مهمانی به یوسف دستور داد که وارد ضیافت شود، آمدن یوسف

همان و بریده شدن دست زنانی که ملامت گر زلیخا بودند همان!
سپس آیت الله مدنی با گریه دردناک پشت تریبون ادامه دادند:

»آقایان! نکند در محشر و قیامت، محمدرضا (پهلوی) جلوی ما را بگیرد و بگوید

دیدید شما هم وقتی به دستتان ترنج دادند دستتان را بریدید

و مثل من کاخ نشین و طاغوتی شدید!


کلاهمم آن سمت بیفتد برنمی‌گردم

در مجلس امام حسین حرف پول وسط آمد؛ گفت کلاهمم آن سمت بیفتد برنمی‌گردم

شهید غلامعلی رجبی اهل ریا و خودنمایی نبود؛ برای خدا کار می‌کرد؛

نیت‌اش برای اهل بیت بود. یک بار به او گفته بودند

«این کلید ماشین و خانه را بگیر به شرط اینکه قول بدهی مداح ثابت

جلسات هفتگی ما بشوی». به بهانه مشورت با پدرش بیرون شده بود.

گفته بود:«چون در مجلس امام حسین حرف پول وسط آوردند

دیگر اگر کلاهمم آن سمت بیفتد برنمی‌گردم».


کشتارمظلومان در کشمیر.....

 

العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان

.....................

بی تو ای یوسف زهرا زهمه سیر شدم
از غم هجر تو یک عمر زمینگیر شدم

یَمن و سوریه و شام و عراق از یکسو
حال ماتم زدهٔ شیعهٔ کشمیر شدم

 


31 خرداد و شهادت شهید چمران

 

فی البداهه...

اندکی چمران و همت کن مرا...

مثل مشگینی و بهجت کن مرا..

.....

تا "علمدار" و "دوانی" ات شوم

یاور مازندرانی ات شوم.........

 


من گمشده عشق توام..

 

بر سنگ مزار همه کس نام نویسند

 

من گمشده ی عشق توام نام ندارم... 

 


دلم برای مدرس و دیالمه تنگ است..

 

در این صدا و هیاهو که عاشقی ننگ است

در این فضا که شهادت وسیله جنگ است

دلــم برای " مُـدّرس " درون این مجــلس

دلــــم برای صدای " دیالمه " تنگ است...

 


شهدا آمدند

 

شهدا آمدند

باز هم

از شلمچه

آمده اند تا ۱۴ خرداد

کنار امام خود باشند..




گمنام و گمراه

 

تو در طلب " راه " .. گمنام شدی و

من در طلب " نام" ... گمراه.....!

 


شبیه تو شهید کمالی

 

یک بیت تقدیم به شهید مدافع حرم سعید کمالی

برادر دوستم آقا مسعود کمالی:

 

ایکاش شود که خوب و عالی بشوم

مانند مدافع حرم، کمالی بشوم !

 

 

 


عکس گرفتن..

 

ما مدعیان عشق ، من من بلدیم...........از راه شما ، شعر نوشتن بلدیم


هرچند که برعکس شما تا کردیم........اما ز شما عکس گرفتن بلدیم

 


عکس شهید..

 

علّامه حسن زاده آملی :

من هر وقت به ،عکس یک شهید می رسم می گویم :
السَّلامُ عَلیکَ یا وَلیُّ اللّه

و هروقت به عکس چند شهید می رسم می گویم :
السّلامُ عَلیکُم یا أولیاءَ الله

 


روز پاسدار گرامی باد..

 

چقد درست و بجا گفتن که "پاسدارها کارشان خوردن و خوابیدنه"

من پاسدارهای زیادی رو می شناسم که اینجورین.

یکسری از اونا گلوله میخورن و برای همیشه میخوابن،

اونم توی خونه ای که توی بهشت زهرا مجانی بهشون میدن.

 


سلام بر شهدای خان طومان

 

واقعا نمیتونم حالم رو به زبون بیارم..

پرپر شدن  عزیزان ساروی و مازندرانی و برادر دوست هیئتی مون شهید سعید کمالی...

برای شادی روحشون صلوات...

 

گفتن که پریشان نکنم اذهان را.........رویِ جگرم گذاشتم دندان را


ماندم به خدا چگونه خون گریه کنم!......مرثیه ی کربلایِ_خان_طومان را

 


 

سَـربـَنــد بَــسـتَــن یـَعـنـی ...

 

سَــرَتـــــــ دیـــگـَر

 

بـَنـد «ایـْن» و «آن» نـَبـاشــَد ...

 


سالروز سید شهیدان اهل قلم

 

حِزب‌اللهـے بودَݩ‌راٰ
باٰتـَـماٰم تـِراٰژِدے هاٰیَش
دوستــــ داٰرَمــ:

سِیِّدِ‌شَهیٖداٰنِ‌اَهلِ‌قَلَم:

 


شهید تورجی زاده

 


مقام شهادت

 

هرکس براستی خواهان شهادت باشد به مقام آن می‌رسد ...

حتی اگر به شهادت نرسد!

 


دغدغه شهید..

 


راه شهدا...

 

دوره دوره ی نامهای باقیمانده ایست
که بجای راهشان،
بزرگراهشان ترافیک دارد..

 


غربت ..

 

از سرخی خونمان فراوان گفتند
از راهمان کمی بنویسید

 


Weblog Themes By Pichak

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

نويسندگان

لينک هاي مفيد

درباره وبلاگ


به وبلاگ ماخوش آمدید... فقط نظر فراموش نشه عزیزان.. مارو هم لینک کنید..

آخرين مطالب