روز دانشجو
ازگاج میبرند که ماهانی ات کنند .........تا رتبه های اول انسانی ات کنند
پر کرده اند دور تو را تست های سخت..... تنها به این بهانه که تهرانی ات کنند!
شتافت..؟؟؟
رو سنگ قبر یارو نوشته در سن ۱۰۵ سالگی به دیار باقی شتافت
آخه نوکرتم شتافت چیه ؟؟؟؟؟؟؟
اینو دیگه به زور بردن !!!
این روزها..
این روزها هر آدمی یک شهر پیچیده ست!.....باید یکی باشد که آدم را بلد باشد !
بی عشق از دنیای آدم ها چه می ماند؟.......- تو فکر کن درس ریاضی بی عدد باشد-
مومن شهید است
میگویی خداوند شهادت را نصیبم کند.مومن شهید است.
وقتی من در صدد اوامر پروردگار باشم و عمل کنم، خوب این شهادت است ،
شهید است ولو در بستر آرامش جان دهد.
بشناس قدر خویش که دریای گوهری.
ببین چقدر مجاهده میکنی و قدم بر میداری ....
هدبه به ارواح پاک و مطهر امام و شهدا و روح آیت الله حق شناس صلوات ...
مزاحم زندگی
آنطور زندگی کن که مرگ مزاحم زندگی تو نباشد...
و آنگونه بمیر که زندگی ساز باشد...
استاد علی صفایی
گر با کسی برخورد کردی که..
امام سجاد (ع) میفرماید:
اگر با کسی برخورد کردی که سنش از تو بیشتر بود بگو چون سنش از من بیشتر است
بیشتر از من عبادت کرده پس ایمانش هم از من بیشتر است،
و اگر با کسی برخورد کردی که سنش از تو کمتر بود بگو
چون سنش از من کمتر است پس گناهش هم از من کمتر است ،
و اگر با کسی برخورد کردی که هم سن و سال تو بود بگو
من به گناه خود یقین دارم و ، به گناه او شک ،
پس در هر حالت ممکن است که او در نزد خداوند ازمن عزیزتر باشد.
احتجاج، شیخ طبرسی، ج2، ص52، نشر مرتضی.
تو چه میکنی؟
یکی همیشه نان در می آورد...
یکی همیشه پول در می آورد...
یکی هم اشک مهدی فاطمه را ....
تو چه میکنی؟
چرا از همه زندگیت زدی؟؟
همینجوری میخواستم ببینم چی میگن! برام جالب بود. از خیلی از عراقیا
و موکبدارا همین سوالو میپرسیدم. یکی گفت: همه زندگیمو مدیون حسینم،
قول دادم تا آخر عمرم نوکری زائراشو بکنم. یکیشون گفت: سیر کردن زائر
امام حسین خیلی ثواب داره. یکی گفت خدمت به زائرا، خدمت به امامحسینه.
اما بین این همه، یه جواب خیلی به دلم نشست...
یه پسر جوونِ سبزه که یه سینی خرما دستش گرفته بود و اول صبح وایساده بود
وسط مسیر. سینی رو گرفت سمتم. یه خرما ورداشتم و پرسیدم:
چرا برای چند روز از همه زندگیت زدی اومدی اینجا که از زائرا پذیرایی کنی؟
اشک تو چشاش حلقه زد، بغضش رو خورد و با یه صدای گرفته با همون لهجهی
عراقی، دست و پا شکسته شروع کرد فارسی صحبت کردن:
هرسال همه دلخوشیم اینه که فقط یه بار یکی از این خرماها رو به امامزمانم تعارف کرده باشم
... همین
زندگی ما..
وام ، اضافه کار ، قسط ، مدل ماشین ، پذیرایی در تالار...
سود بانکی،قیمت ارز ،قیمت سکه، قیمت مسکن،سفر خارج خرید ویلا
دنیا و دنیا و دنیا ....
علامه طباطبائی تعریف می کردند که در نجف بشدت اوضاع مالی ام خراب بود
و گاهی چیزی برای خوردن هم نداشتم،در همان ایام روزی استادم
مرحوم آیت الله قاضی به حجره ام تشریف آوردند، نگاهی به اطراف انداختند و فرمودند:
محمد حسین ،تو با این تشریفات به جائی نمی رسی!!!